نقل است که  شیخ بایزید بسطامی رحمه الله،وقتی سیبی سرخ برگرفت و دراو نگریست گفت: این سیبی لطیف است.

به سرش ندا آمد که: ای بایزید! شرم نداری که نام ما بر میوه ای  بگذاری، و چهل روز نام خدای بر دلش فراموش شد.

شیخ گفت: سوگندخوردم تا زنده باشم میوه بسطام نخورم ونخورد،به آن دلیل که نام خدا«لطیف» را برآن سیب نهاده بود نه از قصد.

منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

ینگه دنیا تارا طب دیزاینستان هەواڵنامەی کۆڵبەران رسانه دانلودی | فیلم | سریال | وی پی اس | کرک شهر کتاب | مرجع دانلود انواع کتاب و رمان های خارجی و ایرانی تست مرجع تخصصی برنامه نویسی و سئو