روزی پیرزنی به نزد  حاتم اصم رحمه الله  آمد و مساله ای پرسید. درآن وقت بادی از پیرزن رها شد. حاتم گفت: آواز بلند تر کن که مرا گوش گران است.
تا پیرزن را خجالت نیاید.

 پیرزن آواز بلند کرد تا او آن مساله را جواب داد. بعد از آن تا آن پیرزن زنده بود قریب پانزده سال خویشتن را به ظاهر کر ساخت تا کسی با آن پیرزن نگوید که او شنوا است. 

چون پیرزن وفات کرد آنگاه سخن آهسته را جواب داد که پیش از آن هر که با او سخن میگفت، گفتی بلند ترگوی.
 بدین سبب حاتم را اصم (ناشنوا) نام نهادند.
 

پیرزن ,آواز بلند منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

راز چت|چت راز|چت روم|چت راز پرورش فکر و طرز فکر و موفقیت نغمه دانلود آهنگ جدید وردپرس کار TWDFamily دکتر محمود لطفی نیا